!بازتاب دل عاشق
دل عاشق ما در بین دوستان و جاهای دیگر بازتابهایی داشته است که به برخی تیمنا اشاره می شود:
۱- استقبال مرد رند از دل عاشق ما که به اقتفای ما رفته اند (آمده اند؟) خواندنش خالی از اضرار نیست!
۲- جایی مصرع اینجور چاپ شده است: کنون چه موقع آواز عشق بود.... (سه نقطه!)؟!!
(در راستای قول معروف :ادب مرد به.... سه تا نقطه!!)
و در نشریه دیگر :
مرا به آخر این داغی ام برسان(؟) فدای چشم تو ساقی بریز چایی داغ!
(عجب روزگاری است که وزن هم امنیت اجتماعی ندارد!)
۳- نجوای کاشانی:
هزار مرتبه گفتم دو باره می گویم مخور فریب از آنها که می زنند چراغ
اگر دل تو ازین دست عشق می جوید بدون چون و چرا می کند خدا ارفاغ
فقط بپا که اگر در کت شما کردند ازو نگیری غیر از دو بیت شعر سراغ
.....
اگر بنای شما بر شکست قافیه است بگو که با تو بمانیم چابک و غبراق
به قاف قافیه برپا کنیم و از بالا به شاعران فرو دستمان کنیم ابلاغ
که قاف و غین از آنجا که یک صدا دارند دوگانگی نشود بر مرامشان اطلاق
علی الخصوص که نام آوران پست مدرن کنند قافیه سازی بدین روال و سیاق
......
به بوالفضول پیامی دهید از نجـــوا که ای تو نیز چو نجوا مسوّد الاوراق
خداکند تو هم این قدر مهربان باشی که بشکنی سر یک باجناق پای جناق
پاسخ بوالفضول الشعرا:
هر آنکه بود چو بنده مسوّدالاوراق
به راه شعر تصادف نمود و شد اوراق!
می قوافی اگر داخل "ایاغ" آریم
به تازیانه ی اکفا زنندمان شلّاق!!
بهل که کور و کچلهای خیل پست مدرن
کنند قافیه را هم به ضرب چوب چلاق!
چماق می کشداز ضعف روی دلبرشعـر
کسی که شاعرمطرح شود به ضرب چماق!
ولی عزیز دلم! قاف و غین را ول کن
نیار هم ز مدرنان برای من مصداق
بدان که قلیه نه با قاف و غین می سازند
که گوشت خواهد و زان بعد شعله های اجاق!
(اگر نداشته ای گوشت ، باش مهمانم
بیا که بر سر سفره به هم مکیم سماق!)
*
خلاصه بهر تو "نجوا" دعای من این است:
سرت سلامت و وفتت خوش و دماغت چاق!
۴- محمد جاوید :
اگر به عشق گلی مبتلا شدی در باغ بپا که یکه کلاغت نشه چهل تا کلاغ
نگار تو که دماغش عقاب می ماند چرا به تیغ پزشکان کند علاج دماغ ؟
زبس که نام تورم شنیده ام هر روز شده دو گوش من زار همچو گوش الاغ
اگر که شعرم من اینگونه بی سر و ته شد ببخش سردی دیماه زمن ربوده دماغ
البته نه اون دماغ عقابی!
۵- یواشکی:
بلبلان همچو کلاغند همه نعره زنان طفلکی گل که در این باغ دوام آورده
۶- زهرا درِّی:
سر ِ قـــــــــــرار نیایم... سَرِ وبت آیم مگر که ذره ای از غصه ها رسم به فراغ !
و کاش جای چنین وزن شعرخود ای دوست به وزن شاد و شعفناک می زدی آن زاغ !