تسطیح معابر!

در زنخدانت فتاد و شاسی قلبم شکست

شهرداری پُر نمی‌سازد چرا این چاله را؟!

گیسو دراز!

نگارم آمد و گفتم به زلف یلدایش

سلام ما برساند به قوزک پایش!

فرمان دهی!

ناز ،فرمان داد و چشمان تو بغضم را شکست

نوبت دل شد نگارا، با همین فرمان بیا!

کارخانۀ ناز!
نازت خریده ایم و کنون اخم می کنی
این بود نازنین، خدمات پس از فروش؟!

تعمیرگاه مجاز!
تا خراب از می شدم ، بردند پیش زاهدم
بررسی‌مان کرد و گفت :«این قابل تعمیر نیست!»


حیرت آهنگ نیز یا شعری برای دریاچه ارومیه  بروز شد

                                              کلیک