شعر هسته دار
جـــــان به قربـان انرژی تـو کردم، هسته!
تــــا شوم ذرّه و دور تـــو بگردم، هسته!
رونوشتی شده از کیک غنی ســازی تـــو
در فراقت بنگــر ایــــن رخ زردم، هسته!
یادت آرامش جانم شده هـر دم، هسته!
نفت یا گــــاز مرا نیست،دمت گرم، بیــا!
تو مگـر گرم کنی خــــانهی سردم، هسته!
یعنی ای درد و بلایت به سرم، مرحمتی
مرهمی باش و بخـــور باز به دردم، هسته!
خواهش من ز تو عمریست که صلح آمیز است
چون عمو ســـــام نه دنبال نبردم، هسته!
مرد میدانم و پـــــــا پس نکشم از میدان
دست بردارم اگر از تــــو نه مَردم، هسته!
با تو تا قلّه ی توفیق به ســـر خواهم رفت
جان تــــــو بنده خــــــودم کوهنوردم، هسته!
عمر من طی شده در طرح غنی سازی طنز
نرسیده است نطنـــــز تــــو به گردم، هسته!
چشم بد دور ، ببین بنـــــــده ز طبع اتمی
توی این شعر انرژیک چــــه کردم، هسته!!
سه قطعه لبخند منظوم!:
سکانس بعد...! ابن محمود و یوزارسیف ! کلیک
کارهای مشترک من و حافظ...! فیض و حافظ ! کلیک
من چه خوشبختم...! ونوس(ناهید؟) و خواستگار ! کلیک