داش اراذل! + فتح الفتوح فتوحی!
این شعر حاصل استراق سمع است و گفتگوی یکی از اراذل اوباش با همکار نامحترمش ، که ما به نظم کشیده ایم...
داش اراذل! می دونم حــال ما میزون نمیشه
دیگه غدّاره کشی راحت و آســـــون نمیشه
باعث وحشت مــردم تـــــو خیابـــون نمیشه
نگو هیشکی حریف لات بازیهــــامون نمیشه
می گیرن هر کی رو کـه مطیع قانون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
**
داش اراذل! چــه کنیم ، دور و زمونه شده بد
چاقـــو سهله نمی ذارن بزنیم مشت و لگـــد
انتظام جـــون می آد و راهمونو می کنه سد
می بَرن محکمه ، بعدش می بُرن حبس ابد
بی خیال ! هیچ جای دنیا مث زندون نمیشه!
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
**
عربده سهله میگن تـــو خیابـــون جیک نزنین
وقتی اعصــاب قاطیه آروم باشین تیک نزنین
چاقو رو تو سینه هـــا بـــا فن و تکنیک نزنین
نزنین بــا قمــــه هــــــای تیز وفابریک نزنین
خب اگه مـــا نزنیم اینجوری که خون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
**
اونی که امنیتو تـــو شهــــرا تامین می کنه
اگــــه گیرت بیاره چوب توی آستین می کنه
رو هــــــوا باتومـــــه رو بالا و پایین می کنه
اگه چاقـــــو بکشی ریختتو همچین می کنه
گنده لات با دبدبه ش اینهمــه لاجون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
**
آخه بی قتل و جنایت چه جوری حال بکنیم
سوژه ها را واسه چی اینهمه دنبال بکنیم
چه جوری خرپوله رو با نقشه اغفال بکنیم
پولشــــو بگیریم و جنازه شــــو چال بکنیم
چاقومون سفره کن سیراب وشیردون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
**
واسه رو کردنمون تو این بــــازی آس نداریم
واسه ی قتل و جنایت دیگه احساس نداریم
راس میگن توی شیکم یه روده ی راس نداریم
ذره ای شرم و حیـــــــا از احد الناس نداریم
دلمــــون بیشتر از این دپرس و نالون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
**
دیگه قانــــون اومده گشته حریف لات و لوت
اگه لات بازی درآری می گیره ظرف سه سوت
می بره می گردونه کوچه به کوچه کو به کوت
آفتابه میندازه دور گردنت - گلاب بــــــه روت!-
بابا اُفتــه آخــــه لات آفتابه گــــردون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهــون نمیشه!
**
دیگه جرمـای مارو عالـــــم و آدم می دونن
خیلیا طناب دارم واسه مـــــا کـــم می دونن
مــــارو نکبت می دونن باعث ماتم می دونن
قبلنا شیر می دونستن حالا شلغم می دونن
دیگه از عربده مون هیشکی پریشون نمیشه
داش اراذل ! دیگه این تهرونه تهرون نمیشه!
(طنزی که هم اینک به دستمان رسید...!)
نقد و بررسی سریالهای ماه مبارک رمضان همچنان ادامه دارد .ما هم در نقد آنها با دو عنوان:"قدسی یا هستی مسئله این است!" و "دردسرهای یک شیطان سرخانه!" نقدی روانشناساختاری(!) مهیا کرده بودیم که به علت گذشتن تاریخ مصرف از درج آن خودداری کردیم اما برای خالی نماندن عریضه ی وبلاگمان این شعر را می زنیم که پاسخی است به پیامک مصطفا ی عزیزم که خود آن، در پاسخ پیامک ما بود!
گفته ای: "شرح عشق طولانی است عاشقی شیــــــــوه ی مسلمانی است"
ای که این عقــــد نظــــــــم شهوارت رشته ای درّی است و مرجانی است
طوطی طبع تـــــو به شاخه ی ذوق همچو من(!) گرم شکّر افشــــــانی است!
مصطفـــــــــایی و "برگزیده" ی من (نه از آنگونه که پژوهانی است!!)
عشق گــه گــــاه نیست غیر هوس ظاهرش گرچه شیک و عرفانی است
بر "فتوحی" نظر کــــــــن و دریــاب عشق فتح الفتوح شیطانی است
ظاهـــــرش عاشقــــی و شیفتگی لیک در باطنش هوسرانی است!
گرچه "قدسی" گریز و "هستی" بخش؛ قسمت آخرش پشیمانی است!
ســـر پیری و معرکــــــــه گیـــــــری- صنعتی لوس و شیخ صنعانی است
بـــــــــاد در کوچــــــــه ی دلت نوزد چونکه این ابتدای ویرانی است!
وا کنــــــــد مشت خویش را آخــــر عشقهایی که بند تنبانی است!
(بحث بالای هیجــده شــده است!! بی خیالش!... که جایش اینجا نیست!)