صادرات غیر نفتی!

 

جمعه روز صادرات است و به همین مناسبت شعری از طرف "بوالفضول الشعرا" صادر گردیده است که بدون سمع تنها به نظر شما می رسد!

                                   (شعر صادراتی!)

هرچه در صنعت کنم ایجـــــــــاد صادر می کنم!

یا هرآنچه گیـــــــــر من افتـــــاد صادر می کنم!

ابتکار من نگـــــــــر کــــز بهر رشد صــــــــادرات

ارز را  بـــــــا قیمت آزاد صـــــــــــــادر می کنم!!

از جمــــال خود به چشم خلــق اینک سالهاست

جـلـوه های حسن مــــــــادر زاد صادر می کنم!!

ظرف چینی را به "چین" و تمــرهندی رابه "هند"(۱)

قلب خودرا هم به" عشــق آباد"صادر  می کنم!

گویمش :"یارا! زخود جور وجفـــــــا صادر نکــن!"

باغضب گوید:"دلم می خـــواد(!) صادرمی کنم!"

کارمنـــــــــــــدم، واردات معــده ام باد هواست

باد را هــــــــم ـ هرچــه باداباد!ـ صادر می کنم!

خلق را "ارشــــاد" تا ارشـــــــــاد فرهنگی کند

یک مجــــــــــــوّز وِِیژه ی ارشاد صادر می کنم!

تایتانیک در تایتانیک "جَک" وارداتم گشته است

بیستون در بیستون "فرهــــــاد" صادر می کنم!

واردات حرف مفت از مــــــــن گرفتــــــه رونقی

آنچه شد بر مصرفم مــــــــــازاد صادر می کنم!

گاه چون "شورای حکّـــــــام" از پی تضییع حق

حکـــــــــم های کذب و بی بنیاد صادر می کنم!

لعن ونفرین را به همـــــــراه کمی عقل و شعور

سوی "بوش" این عامـــــل بیداد صادر می کنم!

تا " تپیدنهای دلهـــــا نالـــــه" گردد وقت نیست

مستقیماً از گلــــــــــو فریاد صادر می کنم! (۲)

چند سالی تا که خوش باشند با حرف وشعــــار

بر ممالک" دوم خـــــــــــــــرداد" صادر می کنم!!

می شوم مسوول وگاهی ازتریبـــون بهر خلــق

وعـده پشت وعــــــده یعنی باد صادر می کنم!

صادراتُن صـــــــادراتُن صادراتُن صــــــــادرُن(!)(۳)

در عروض از خویش استعـــــــداد صادر میکنم!!

بوالفضــــول شاعران هستم که با طنزی لطیف

سوی دلها لحظه هایی شـــاد صادر می کنم...!

     

******

پاورقی ها:

(۱) : تمبرهندی(!) هم می نویسند...

(۲) : تپیدنهای دلها ناله شد  آهسته آهسته

      رساترگر شوداین ناله هافریاد می گردد

                 (فرخی یزدی)

(۳) :این مصرع در بعضی نسخ به خاطر وفاداری به واقعیات(!)  اینگونه است:

وارداتن وارداتن وارداتن صادرن!

********

(طنزی که هم اینک به دستمان رسید...!)

 

گشتم جهان ودیدم میــــری را

بر نیم نان دو جای زده مسمار!

کز بیم بخل او به دوصد فرسخ

گنجشک بر زمیـــن نزند منقـار!

 

 

گرگ ومیش افتتاحیه(!)

 

 چندی پیش بازیهای زنان مسلمان هم به میمنت پایان پذیرفت و چه بازیهایی که این وسط در نیامد!

 

نِسوان که پی بـازی خویش آمده اند

با این حرکـــات خود قمیش آمده اند

غافل که یکی دو تن نفوذی آن بین ـ

گرگنـــد که در لباس میش آمده اند!

**************************

(طنزی که هم اینک به دستمان رسید....!)

این بار از قدما:

ز "مزدقــــــــــــــانی" باور کنــــــــــم اگر گوید       

که من به خانه ی خود می خورم طعام، حلال!

نه آنکه مــــــــــــــال حلال است "مزدقانی" را

کـــدام مـــــــــال که او دارد و کـــــــدام ،حلال!

ولی ز مُمسکی آنگــــــــــــاه نان خویش خورَد

کز اضطــــــــــــــرار مر اورا شود حرام،حلال!!

                استادجمال الدین عبدالرزاق